پارت چهارم عشق بیمار من

آت: آقا آقا حالتون خوبه کوک:به تو چه هرزه آت :بیا خوبی کن مرتیکه مفنگی من هرزه نیستم من دکترم ...کوک: هر خری میخوای باش آت:شیبال(داد) گاو من دکترم و وظیفه منه که بیمارارو خوب کنم بیا بریم مطبم تا پانسمانش کنم دستتو ...جونگکوک :آه لعنتی هنوز دارن میان (منظورش یونگ می )..آت:با منی .. جونگکوک:نه تروخدا منو ببر خونت بعداً برات توضیح میدم ( اولین بارم بود به یکی التماس میکنم و واقعا احساس حقارت میکنم ولی خدایی خوشگله ) آت: باشه بیا بریم یه دفعه دیدم یه لشکر دارن میان کوچه ترسیدم سریع دست اون مرده رو گرفتم رفتم تو ساختمون خونم درشو باز کردم کشیدمش تو درو محکم بستم آه لعنتی اونا دیگه کی بودن جونگکوک آه .. من واقعا خستم بعد برات توضیح میدم آت: باشه بیا زخمتو پانسمان کنم جونگکوک: این الان زخمه😐 انگار شهاب سنگ رد شده ازش آت: بابا آنقدر چسیش نکن یه تیکه زخمه دیگه چسب زخم میزنم خوب میشه 😂 کوک : تو روانی هستی یا دکتر 😑 آت: دکتر ( زارت👍), شوخی سرت نمیشه نه. این زخم خیلی عمیقه باید بخیه بخوره وایسا همینجا تا من برم جعبه کمک های اولیه رو بیارم کوک: اوکی ا/ت: خوب اومدم لباستو درار کوک: اوک .... جونگکوک لباسشو در آورد و آت همینجوری زل زده بود به سیکس پکاش ... کوک: اگه دید زدنت تموم شد بیا پانسمانش کن میسوزه ( پوزخند) آت: ها..چی .. نه ..من کی نگاه کرد باشه کوک: یه سوال تو چرا کمکم کردی آت: شاید به خاطر اینکه من دکترم و سوگند خوردم برای این وظیفه کوک: ممنون آت: خواهش خوب اینم بخیه آخر... تموم شد میتونی استراحت کنی ساعت ۱۲ شبه تو برو رو تخت من بگیر بخواب به خاطر بخیه نمی تونی رو کاناپه بخوابی .. کوک : باشه ..آت : راستی گشنت نی وایسا برم برات سوپ درست کنم بخوری جون بگیری کوک:, نه نیازی نیست من گشنم نی آت:, نه وایسا برم دیگه کوک: گفتم نه ( جدی) آت: باشه بابا بیا منو بخور راستی اسمت چیه کوک: من جعون جونگکوکم و تو آت: من آت م خوشبختم ( لبخند ), کوک :, همچنین شب بخیر آت : شب بخیر
دیدگاه ها (۳)

سلام بچه ها من میخوام در خواستی هاتونو بنویسم حالا یا تک پار...

عشق بیمار من پارت پنجم

عشق بیمار من پارت ۳

عشق بیمار من پارت دو

هنرمند کوچولوی من

هنرمند کوچولوی من

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط